دُردانه ئ من
از هر دری صحبتی؟

چه كنم با شرم؟

مردى از اهل حبشه نزد رسول خدا صلوات الله عليه و آله آمد وگفت: يا رسول الله!گناهان من بسيار است . آيا در توبه به روى من نيز باز است؟ « پيامبر (ص) فرمود: » آرى، راه توبه بر همگان، هموار است . تو نيز از آن محروم نيستى .مرد حبشى از نزد پيامبر (ص)رفت . مدتى نگذشت كه بازگشت و گفت:يا رسول الله!آن هنگام كه معصيت مى‏كردم، خداوند، مرا مى‏ديد؟  
پيامبر (ص) فرمود: آرى، مى‏ديد « مرد حبشى، آهى سرد از سينه بيرون داد و گفت:  توبه، جرم گناه را مى‏پوشاند؛ چه كنم با شرم آن؟  در دم نعره‏اى زد و جان بداد ?

 




نوشته شدهچهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, توسط سیده ک آبیار

پیدای پنهان

تو را غائب نامیده اند چون ظاهر نیستی ،نه اینکه حاضر نباشی .

غیبت به معنی حاضر نبودن، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند ، فرق میان ظهور و حضور را نمی دانند . دل شدگانت ،که هر صبح و شام تو را می خوانند ، ظهورت را از خدا می طلبند ،نه حضورت را .

وقتی تو ظاهر می شوی ، همه انگشت حیرت به دندان می گزند ،و با تعجب می گویند ،که پیش از این تو را دیده اند و راست می گویند ،چون تو در میان مائی .

جمعه که از راه می رسد ، صاحبدلان ، دل از دست می دهند و قرار از کف می نهند و دل های بی قرار ، روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند و اینک ای قبله هر قافله و ای شبروان را مشعله ، در انتظار ظهور عدالت گسترت ، با گروهی  از خیل عاشقانت ،گرد هم آمده و سرود انتظار را زمزمه می کنیم ، که :

خورشید خواهد آمد در دشت روشنایی

بر چهره اش گل افشان لبخند آشنایی

تا کی خواهی ای گل در غیبت غنچه مانی

وقت شکفتن آمد ای جلوه ی الهی

چون اختران اسیرند در دست تیرگی ها

کن جلوه ای که یابند از بند شب رهائی

گل رسته از درونم ،خارش به دل نشسته

روی تو آن گل است و خارست این جدایی

گلهای رسته از خاک لبهای پرس و جویند

هر عنچه با شکفتن گوید که تو کجائی

ای آشنای دیرین ، ای قرص ماه کامل

از پشت کوه هجران ، کی جلوه می نمائی .

شعر از سید محمود موسویان




نوشته شدهچهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, توسط سیده ک آبیار
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.