مردى از اهل حبشه نزد رسول خدا صلوات الله عليه و آله آمد وگفت: يا رسول الله!گناهان من بسيار است . آيا در توبه به روى من نيز باز است؟ « پيامبر (ص) فرمود: » آرى، راه توبه بر همگان، هموار است . تو نيز از آن محروم نيستى .مرد حبشى از نزد پيامبر (ص)رفت . مدتى نگذشت كه بازگشت و گفت:يا رسول الله!آن هنگام كه معصيت مىكردم، خداوند، مرا مىديد؟
پيامبر (ص) فرمود: آرى، مىديد « مرد حبشى، آهى سرد از سينه بيرون داد و گفت: توبه، جرم گناه را مىپوشاند؛ چه كنم با شرم آن؟ در دم نعرهاى زد و جان بداد ?
پیدای پنهان
تو را غائب نامیده اند چون ظاهر نیستی ،نه اینکه حاضر نباشی .
غیبت به معنی حاضر نبودن، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند ، فرق میان ظهور و حضور را نمی دانند . دل شدگانت ،که هر صبح و شام تو را می خوانند ، ظهورت را از خدا می طلبند ،نه حضورت را .
وقتی تو ظاهر می شوی ، همه انگشت حیرت به دندان می گزند ،و با تعجب می گویند ،که پیش از این تو را دیده اند و راست می گویند ،چون تو در میان مائی .
جمعه که از راه می رسد ، صاحبدلان ، دل از دست می دهند و قرار از کف می نهند و دل های بی قرار ، روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند و اینک ای قبله هر قافله و ای شبروان را مشعله ، در انتظار ظهور عدالت گسترت ، با گروهی از خیل عاشقانت ،گرد هم آمده و سرود انتظار را زمزمه می کنیم ، که :
خورشید خواهد آمد در دشت روشنایی
بر چهره اش گل افشان لبخند آشنایی
تا کی خواهی ای گل در غیبت غنچه مانی
وقت شکفتن آمد ای جلوه ی الهی
چون اختران اسیرند در دست تیرگی ها
کن جلوه ای که یابند از بند شب رهائی
گل رسته از درونم ،خارش به دل نشسته
روی تو آن گل است و خارست این جدایی
گلهای رسته از خاک لبهای پرس و جویند
هر عنچه با شکفتن گوید که تو کجائی
ای آشنای دیرین ، ای قرص ماه کامل
از پشت کوه هجران ، کی جلوه می نمائی .
شعر از سید محمود موسویان